رویداد ملی نوپیا (نوآوری و پیشرفت ایران) باهمت ستاد نوآوری اجتماعی ستاد اجرایی فرمان امام (ره) روز پنجشنبه ۳۰ تیرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد. رویدادی پر دستاورد برای همه نمایندگان نوآوری اجتماعی از کل کشور و گردهمایی از جنس مردم برای ارائه ایدههای نو در مسیر پیشرفت ایران عزیز برگزار شد.
وقتی به پاساژ چارسو رسیدیم که هنوز دربهای فرعی پاساژ باز نشده بود و تعدادی از جوانها منتظر بودند تا بهمحض باز شدن دربها وارد شوند. در ابتدا فکر کردیم از مهمانان برنامه هستند اما ظاهراً برای خرید گوشی و وسایل جانبی گوشی، به آنجا آمده بودند. وقتی فهمیدند قصد خرید نداریم و برای شرکت در همایش آمدهایم، انگار که قبلاً بنرهای تبلیغاتی همایش را دیده باشند، ما را به سمت درب اصلی پاساژ واقع در خیابان جمهوری راهنمایی کردند. با راهنمایی مأموران پاساژ مسیر ورود به همایش را در پیش گرفتیم و به طبقه پنجم، محل برگزاری همایش رسیدیم. آنچه در بدو ورود، نظرمان را جلب کرد، شمار بالای جوانهایی پرانرژی بود که به لطف حضورشان، تازگی و نشاط خاصی به سالن بخشیده بودند. همایش هنوز رسماً آغاز نشده بود. در حال معرفی خود بهعنوان خبرنگار در بخش پذیرش اهالی رسانه بودیم که صدای موزیک در سالن پیچید و پسر جوانی با کتوشلوار رسمی شروع به خواندن شعری حماسی کرد. در همان لحظه، یک نفر به سراغمان آمد و برگهای در اختیارمان گذاشت که متن این سرود و چند سرود دیگر در آن نوشتهشده بود. اولش کمی سردرگم شده بودیم اما خیلی زود فهمیدیم که قرار است در یک سرود حماسی همخوانی کنیم. جوانها یکییکی وارد صحنه شدند و حلقهای بزرگ را تشکیل دادند و مردم هم بهصورت خودجوش به این جمع پیوستند. بهواقع یک «فلش مآب» و سرودی انگیزشی در حال اجرا بود و حلقهای از جوانها با همراهی هم و در حین اجرا، انگشت اشاره شان را بهعنوان یکی از حماسهآفرینهای این مرز و بوم به سمت هم میگرفتند و عرق ملی خود را به یکدیگر یادآوری و تأکید میکردند. محتوای این سرود نیز متناسب با موضوع همایش یعنی علم، ایمان و عشق به وطن و اشاره به اسطورههای ملی تنظیمشده بود و از همان ابتدا، حال و هوای متفاوتی به همایش میبخشید و به شکل اثرگذاری، حس مهم بودن را به همه حاضرین بهخصوص طراحان و ایده پردازان القا میکرد. با پایان فلش مآب، رویداد نوپیا رسماً آغاز شد و رادیو نوپیا با حضور چند جوان کم سن و سال، هدایت همایش را به دست گرفت.
در سالن، ۲۳ غرفه برقرار بود که همگی نوآوران اجتماعی بوده و با طرح و ایدهای خاص، تمام تلاششان را به کار گرفته بودند تا در جهت رفع مشکلات مردم و پیشرفت ایران قدم بردارند. دراینبین، برخیها غرفهها به شکل ویژه نظر بازدیدکنندگان را جلب میکردند که غرفههای اختصاصی بانوان از قبیل نو بانو، هیوادنو و ایلسا نیز ازایندست بودند. حضور پرشور بانوان در این غرفهها بهخوبی انگیزه بالای زنان برای نقشآفرینی در جامعه و مهمتر از آن، دغدغه آنها برای داشتن جامعهای بهتر را نشان میداد. غرفه مدرسه توسعه پایدار که منتشرکننده کتابهای محلی ویژه کودکان بود نیز، توجه زیادی را به خود جلب میکرد. البته هریک از غرفهها، کارهای ارزشمندی را انجام داده بودند که وقتی به سراغ هرکدام میرفتیم، طرح و ایدههای نابی برای ارائه داشتند. البته برای یکسری از غرفهها که اساساً مراکز و مدارس نوآوریها، اندیشکده ها و خانههای خلاق و نوآوری بودند، نشستها و تدهایی در طول روز تدارک دیدهشده بود که هرکدام در ساعت تعیینشده به ارائه طرحها، ایدهها و دغدغههای خود میپرداختند. اطلاعرسانی تمام تدها و نشستها بهصورت مداوم از طریق رادیو نوپیا به اطلاع حاضرین رسانده میشد و همه علاقهمندان بهطور آزادانه و بدون محدودیت میتوانستند در هریک از این نشستها حضور یابند. بهواقع تکتک این نشستها کمک بسیاری میکرد تا شبکهسازی صورت گرفته و علاقهمندان به حوزه نوآوری اجتماعی ضمن بهرهمندی از محتوای نشستها، بتوانند با حس همزادپنداری، انگیزه بیشتری برای ادامه راه پیدا کنند.
هنوز ساعتی از آغاز رویداد نوپیا نگذشته بود که حضور جمع بزرگی از دختران نوجوان، شور و هیجان خاصی به سالن بخشید که حاصل هیجان دخترها طی بازدید غرفه ها و به وجد آمدن آنها بود. از صحبتهایشان بهخوبی میشد حس کرد این دخترها نوجوان مملو از ایدهها و طرحهایی هستند که قابلیت پرورش دارند و رویداد نوپیا فرصتی است تا این بستر را برای آنها فراهم کند. دختران از شهرهای شاهرود مشهد، قم، کرمان و...آمده بودند. برخی از آنها همچون «نرجس جونی» از چهرههایی بینالمللی بودند که میخواستند همگام با دختران سرزمینمان برای پیشرفت ایران، کاری انجام دهند. وقتی به سراغ نرجس جونی دختر آفریقایی رفتیم تا با او گپی بزنیم و درحالیکه در ذهنمان جملات انگلیسی را بالا و پایین میکردیم، نرگس جونی در پاسخ سلاممان به فارسی پاسخ داد و حسابی ما را شوکه کرد. او دختری بود که سالها قبلتر با خانوادهاش به ایران آمده بود تا آنها بتوانند در قم به تحصیلات حوزوی بپردازند که همین نیز دغدغههای جدیدی از جنس عفاف و حجاب برای نرجس خلق کرده بود. او حالا ایدهای را در ذهن میپروراند تا بتواند با زبان قصه و داستان، به تبلیغ عفاف و حجاب برای کودکان و نوجوانان در سطوح بینالمللی بپردازد. او با گروهش آمده بود تا ایدهاش را به داوری بگذارد. گروه ۱۰۰ نفره دختران ایده پرداز به این همایش آمده بودند. گروهی با ۱۳ ایده منتخب که دریکی از سالنها حضور یافتند تا ایدههایشان را در حضور ۴ داور خانم، ارائه دهند؛ به امید اینکه با اجرای آن بتوانند جامعه امنتری را برای خود و مردمشان بسازند.
در تمام ساعات روز، حضور تیم رسانهای قوی از خبرگزاریها و روزنامههای مختلف بسیار چشمگیر بود. خبرنگاران بهراحتی در تمام نشستها و تدها در حال رفتوآمد بودند و این شانس را داشتند تا با نوآوران اجتماعی آشنا شوند. این تعامل دوطرفه قطعاً از ملزومات این رویداد بزرگ بود، زیرا رسانهها نقش بسیار مهمی در معرفی مبحث نوآوری اجتماعی به عموم مردم و فراگیری این اقدام دارند و قطعاً با شناخت هرچه بیشتر نسبت به این مبحث است که میتوان مردم را با خود همراه و مسیر پیشرفت را هموارتر کرد. یکی دیگر نکات مهم این همایش میتوان به حضور شماری از مسئولین ازجمله «ایزد خواه» نماینده مردم تهران و «یامین پور» دبیر شورای عالی جوانان اشاره کرد که وجاهت خاصی به این رویداد بخشید و تبوتاب خاصی در میان غرفه داران به وجود آورد و هریک از آنها با حضور مسئولین در غرفههایشان، با عشق و هیجان هرچه تمام و در فضایی صمیمی از ایدهها و طرحهایشان میگفتند تا بتوانند مسئولان را با خود همراه کنند.
در بین تمام غرفهها که هرکدام حرفهای بسیاری برای گفتن داشتند، حضور بانوی جوانی که بهتنهایی در قسمتی از سالن نشسته بود و هنرمندانه رنگها و قلمهایش را روی بوم نقاشی میغلتاند، نظرمان را جلب کرد. به سراغش رفتیم تا بیشتر با او و هنر منحصربهفردش آشنا شویم. نامش «حوریا فلاحی» بود. هنرمند کالیگرافی که به زبان ساده همان هنر خط- نقاشی است. میگفت از ۱۲ سالگی نقاشی را شروع کرده اما فقط ۳ سال از فعالیت تخصصیاش در کالیگرافی میگذشت اما اثرات بسیار زیبایی خلق کرده بود که همه حاضرین را به شکل خاصی به سمت خود میکشاند. علاقهمندان هم میتوانستند تابلوی موردعلاقه خود را خرید کنند و هم با برای هنرآموزی آماده شوند. خانم فلاحی که بانویی خوشرو و مهربان به نظر میرسید، با صبر و حوصله به همه سؤالات مردم پاسخ میداد و این هنر ایرانی اسلامی را بهخوبی معرفی میکرد. البته این حس و حال خوب در تمام غرفهها وجود داشت، به سراغ هر غرفهای که میرفتیم، با استقبال آنها روبهرو میشدیم و هرکدام از آنها به شکلی از فعالیتهایشان برایمان میگفتند که بهخوبی از فعالیتهایشان مطلع شده و با دغدغههای مردم کشورمان بیشازپیش آشنا میشدیم.
در این روز خاص، پاساژ چارسو، روز متفاوتی را تجربه میکرد. حضور در این رویداد برای عموم مردم آزاد بود حتی بعضی کسانی که برای کار شخصی به چارسو آمده بودند، جذب شور و حال حاکم بر سالنها شده و سری هم به غرفهها میزدند. شاید در نگاه اول، متوجه اصل داستان نمیشدند، اما حضور پررنگ خبرنگاران، رادیو نوپیا، گروه فلش مآب با اجراهای متفاوتش در طول روز و حال و هوای جوانهای حاضر در سالن، حس کنجکاوی را در آنها تقویت میکرد و بیشتر و بیشتر در خصوص این رویداد پرسوجو میکردند. با چند نفرشان همصحبت شدم. میگفتند اتفاق جالبی است و اگر همه مردم بیشتر در مورد نوآوران اجتماعی بدانند میتوانند هم از خدمات آنها استفاده کنند و حتی یکجاهایی پایکار بیایند.
حدود ساعت ۶ بعدازظهر بود که همه حاضرین به شرکت در اختتامیه رویداد ملی نوپیا دعوت شدند. قرار بود آقای «مخبر» معاون اول رئیسجمهور نیز در این مراسم حضور پیداکرده و ضمن حضور در اختتامیه با نوآوران اجتماعی حاضر در این رویداد آماده شود که همهچیز طبق برنامه پیش رفت و این رویداد در ساعتی بعد از غروب آفتاب به پایان خود رسید. پایانی که البته فقط پایان یک رویداد بود و آغازگر اتفاقاتی خوب در آینده؛ اتفاقاتی که میتواند زمینهساز شناخت هرچه بیشتر دغدغهها و مشکلات مردم ایران بوده و زمینه رشد و پیشرفت کشور را بیشازپیش فراهم کند. همه حاضران در غروب پنجشنبهای بهیادماندنی، دستهدسته از چارسو خارج میشدند تا برای پرورش ایدههایشان، فصل جدیدی را آغاز کنند. ترافیک خیابان جمهوری، ازدحام جمعیت مردم در دل پایتخت و در مرکز خرید موبایل و لوازم دیجیتال،همه وهمه نماد ایرانی بودند که همین نوپیایی های برای پیشرفت روزافزونش تلاش میکنند و برای این موفقیت بزرگ، سر از پا نمیشناسند.
انتهای پیام/