ارتباط نوآوریهای اجتماعی و حاکمیت، موضوعی که در گپ و گفتی مفصل با «روح الله ایزد خواه» نماینده مردم تهران، ری و شمیرانات در حاشیه اولین رویداد ملی نوپیا بدان پرداختیم.
نوآوریهای اجتماعی چه ارتباطی میتوانند با حاکمیت داشته باشند؟ آیا حاکمیت میتواند یاریگر نوآوریهای اجتماعی باشد؟
نظام ما نظامی مبتنی بر مردمسالاری دینی است لذا در چنین نظامی قائل به تفکیک حکومت از مردم نیستیم چرا؟ چون معتقدیم نظام ما نظامی برآمده از مردم است که ادارهاش مبتنی بر حضور و عاملیت مردم است. بر اساس این مهم مردم باید در نظام سازیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دخیل باشند این در حالی است که با نقطه مطلوب آنچه انتظار میرود فاصلهداریم چون مردم در خیلی از عرصهها به معنای کامل عاملیت ندارند ازجمله نظام سازیهای اقتصادی و هنوز دولتمحوریها در این عرصهها پررنگتر است گرچه مردم سرمایهگذاریهایی میکنند اما عاملیت نیستند و بیشتر مصرفکننده خدمات حاکمیت یا به تعبیری تماشاچی فعلوانفعالات اقتصادیاند.
به نظر شما نوآوریهای اجتماعی میتواند به مردمی سازی اداره نظامهای اجتماعی منجر شود؟
بله مردمی سازی اداره نظامهای اجتماعی میتوانند مانند یک چراغ راه برای ما عمل کند و ما را هدایت کند به مسیرهای میانبر شکوفایی ظرفیتهای اجتماعی که مغفول مانده است.
نحوه مواجه مان باید چگونه باشد؟ یعنی بانیان و عوامل دست اندرکار در نوآوری اجتماعی چگونه باید با این موضوع روبرو باشند؟
نکته مهم و قابلتأمل همینجاست. درواقع ما و دستاندرکاران برای اینکه نوآوریهای اجتماعی در سطح نوآوریهای فنی تقلیل پیدا نکند و نگاهمان به این موضوع سادهانگارانه و صرفاً حمایتی نباشد به مراقبت بسیاری نیاز داریم. نباید اشتباهی را که در حوزه فنی مرتکب شدیم و نهادهای پشتیان نوآور را به تأمین زیرساختهای فیزیکی برای فناوری یا حمایتهای مالی و تسهیلاتی محدود کردیم تکرار شود. در نوآوریهای اجتماعی با مسئله ظریفتری روبرو هستیم که ارتباط مستقیمی با زندگی مردم و فضای زیست مردم دارد.
اینهمه حساسیت و دقت برای چه لازم است؟
هر موضوعی که از جنس مردم باشد، میشود نوآوری اجتماعی و مستقیم با زیست مادی و معنوی مردم روبروست. لذا خطا در این بخش میتواند به فضای زیست مردم خطا وارد کرده و آنها را متضرر کند از سوی دیگر اگر مسائل را بهدرستی تشخیص ندهیم و پرداختن به حواشی یا تبیین صرف و نمایش گونه مسئله را در اولویت قرار دهیم و نتوانیم در اکوسیستم اجتماعی واقعی حل کنیم و نتیجه کار سطحی است که در میانمدت موجب یاس و بیانگیزگی افراد میشود و مسیرمان را در پیشرفت نوآوری اجتماعی مسدود میکند.
برای پرهیز از این شرایط چه باید کرد؟
تا میتوانیم زمینههای ورود هستههای فعال نوآور اجتماعی را در میدانکار بازکنیم و از آنها بخواهیم خود را به عرصههای واقعی زیست با مردم پرتاب کنند، مسائل و چالشها را نه با عینک طبی که بابیان و خواسته ، نگاه و آرزوی مردم گره بزنند و اطلاعات و آمار و راهحلها را از بطن جامعه مردم بیرون بکشند.
چرا این اتفاقات تابهحال صورت نگرفته است؟
چون هستههای ما در فضاهای انتزاعی، آکواریومی و جزیرهای زیست میکنند و نهادیهای پشتیبان باید عرصه زیست اجتماعی را برای این هستهها فراهم کنند.
چه زمانی میتوانیم امیدوار به باز شدن گرههای کور جامعه به دست هستههای اجتماعی باشیم؟
هرچه این تیمهای فعال در نوآوری اجتماعی بیشتر میان مردم حاضر شوند و خودشان هم از جنس مردم شده و خواستگاهشان را در بطن جامعه واقعی قرار دهند ما امیدوارتریم که نوآوری اجتماعی بتواند گرههای کور جامعه را باز کند. اگرنه ! و بخواهد در جهت صرفاً تماشاگرانِ و تبیینگر باقی بماند ممکن است این ظرفیتهای نوظهور در کجراه بیفتد و ما را به سرانجام نرساند.
نظام و دستگاههای زیرمجموعه چقدر میتوانند در تحقق این اهداف کمک کنند؟
نظام و دستگاههای نظام در این حرکت علاوه بر اینکه سهم دارند مسئولیتهای خطیری هم عهدهدار هستند ازجمله مجلس شورای اسلامی که نهادی بر خواسته از مردم است، مستقیم توسط مردم انتخاب میشود و باید در برابر مردم هم پاسخگو باشد.
هیچ نماینده مجلس حق ندارد گمان کند با اتکا به خود و چهار دستگاه اجرایی میتواند مشکلات مردم را حل کند چراکه ما نیازمند عاملیت میانداری و نقشآفرینی هستههای اجتماعمحور هستیم. لذا مجلس، دولت و دستگاه حاکمیتی باید از مسیر نهادهای اجتماعمحور عبور کنند تا دوگانه حاکمیت و مردم را به سهگانه حاکمیت، مردم و هستههای اجتماعمحور تبدیل کنند.
شما بهعنوان یکی از نمایندگان مجلس چقدر این خطمشی را رعایت میکنید؟
من از ابتدای ورود به مجلس قائل به رعایت این خطمشی بوده و هستم و هیچ اقدامی را در مجلس صورت نمیدهم مگر متکی به هستههای اجتماعی و هیئتهای اندیشهورز اجتماعی باشد. عملکرد دو سال گذشته نشان میدهد که در هر عرصهای که در این دو سال ورود کردم این امکان فراهم بود و هستههای اجتماعی وجود داشتند هرچند تجربه کمی دارند اما در تعامل دوگانه حاکمیت و تیمها بلوغ دوطرفه رخ میدهد.
به نظر شما حاکمیت این نوآوریهای اجتماعی را به رسمیت شناخته است؟
واقعیت این است که هنوز بهصورت انتزاعی و حاشیهای دیده میشود و دستگاه دولتی و حاکمیتی کمتر به این مقوله ورود کردهاند شاید علتش این باشد که رشد و بلوغ لازم را پیدا نکردهاند.
تاریخ ۴۰ سال گذشته را که ورق بزنیم عملکرد هستههای اجتماعی مانند جهاد سازندگی و خیریهها نشان میدهد که مردم در دورهای خیلی قوی وارد شدند اما عملکرد حاکمیت باعث دور شدن آنها از این گردونه شد نظر شما چیست؟ آیا حاکمیت میتواند در احیای این حرکتها موفق عمل کند؟
جهاد سازندگی در دوره خود یک پدیده و یک ابتکار بسیار عمیق و پیچیده حاکمیت مردمی بود اما گویا خیلی زودتر ازآنچه باید متولد شد و تأمل درستی روی آن نشد. امید است تلاشهایی که در مسیر شکلگیری حاکمیت مردمی شکلگرفته ما را به حرکت جهادی آن دوران برساند و شاهد حماسههایی باشیم که مردم در ابتدای انقلاب شکل دادند. مسیر احیای جهاد سازندگی آسان نیست و نیاز به یک تحول جدی در نگاه و عملکردمان دارد.
آینده هستههای اجتماعی نوآور را چطور میبینید؟
امیدبخش است. بچهها با امکانات محدود و دستخالی شروع کردن و نتایج خوبی تابهحال گرفتند به خاطر همین امید زیادی داریم اما درعینحال نگران هستیم حاکمیت این حرکتها را نبیند و هستههای مردمی فعال در این عرصه هم ناچار یا از روی غفلت به مسائل حاشیهای مبتلا شوند و انرژی و تلاششان هدر رود. یعنی حرکت همراه با رشد و نمو به فضای انتزاعی برود که مرتبط با مسائل کشور نباشد و در حد نمایش بماند.
چه باید کرد که این اتفاق نیفتد؟
باید حلقههای میانی و حاکمیت هرچه زودتر دستبهدست هم دهند و همدیگر را بخواهند.
چطور محقق میشود این مهم؟
از تعریف عملیات واقعی و مبتنی بر نیاز حاکمیتی و جهادی، جهادی به این معنا که نگاه به نوآوریهای اجتماعی نباید نگاه تجاری و کسب کاری باشد. اگر افرادی ناخودآگاه با نیت سوء بخواهند این حوزه را به بستری برای پر کردن جیب خود تبدیل کنند حاکمیت هم بیاعتنا میشود. درواقع اگر جهاد سازندگی در آن دوران جهاد سازندگی شد در عمل چون به همه اثبات کرد که حرکت به معنای واقعی جهادی است. بچههای جهاد انتظاری از مردم و حاکمیت برای خود نداشتند به خاطر همین میدان کار برای آنها باز شد. هستههای نوآور اجتماعی هم باید اینگونه به مسائل نگاه کنند. نهادیهای پشتیبان هم همینطور. فکر نکنند پول و امکانات فیزیکی است که نوآوری اجتماعی را شکل میدهد بلکه آن کنش گر اجتماعی و نوآور اجتماعمحور است که همه سرمایه ما در این حرکت است. این عناصر باید هم کار خود صیانت کند و هم به هر ترتیبی شده پایشان را در عرصه حکمرانی باز کند حالا چه حکمران بخواهد یا نخواهد. هستههای اجتماعمحور باید دیر یا زود وارد حل مسائل حاکمیتی و حکمرانی شوند با نرمافزاری مردم.
فرق هستهای اجتماعمحور با حاکمیت در چیست؟
فرق این هستهها با حاکمیت این است که متکی به مردم حرکت میکنند و حاکمیت ممکن است بهزودی این نکته را نگیرد. دستگاههای بروکرات اداری ما هنوز فرسنگها بافهم ظرفیت مردم ظرفیت تودهها عناصر نخبگانی جامعه فاصلهدارند. هستههای نوآور اجتماعی میتوانند تسهیل کنند و شتاب دهند هم رسانی حاکمیت و مردم را بهشرط اینکه به زیست با مردم تن دهند و قدم در میدان حاکمیتی بگذارند و فرار نکنند و این را برای خود فضل ندانند که با حاکمیت کاری نداریم. ما نظام مردمسالار دینی تشکیل دادیم که مسائل جامعه را با توسل به مردم حل کنیم. حکمرانها در این مسیر حرکت کنند و هستههای اجتماعمحور باید بدانند که جدا از این نمیتوانند کار کنند.
انتهای پیام/